- دسته : روانشناسی,,
- تاریخ ارسال : پنج شنبه 18 مهر 1392
- بازدید : 544
چطور کسی که عاشقش بودید را فراموش کنید
عشق چیزی بسیار خاص است زیرا وقتی شکست میخورد قدرت آسیب زدن به ما را دارد. نباید این شکست را به خودتان بگیرید. هر روز روابط بسیاری با شکست مواجه میشوند و این به آن معنی نیست که دیگر عشقی وجود نخواهد داشت.
به گزارش بروزترین ها به نقل از مردمان ؛ دلیل آن هر چه که باشد، اینکه یاد بگیرید چطور کسی که خیلی دوست داشتهاید را فراموش کنید کار بسیار سختی است و نیازمند گذشت زمان است. خوشبختانه، خیلیها این کار را انجام داده و با موفقیت روبهرو شدهاند. ما روش آن را به شما آموزش میدهیم.
مراحل
بخش اول: تغییر دیدگاهتان
۱. بفهمید که هنوز ممکن است این فرد را دوست داشته باشید. اگر تصور میکنید نمیتوانید فراموشش کنید، احتمالاً دلیلی دارد. شما اوقات فوقالعادهای را با هم گذراندهاید و بخش مهمی از قلبتان را به او دادهاید. حالا که تصمیم گرفتهاید فراموشش کنید، دیگر به آن فرد طوری که دوست دارید باشد نگاه نکنید و سعی کنید خودِ واقعیاش را ببینید.
• اگر به شما دروغ میگوید یا فریبتان میدهد و یا احساسش نسبت به شما عوض شده است باید بفهمید که این رابطه اصلاً رابطه سالمی برای شما به حساب نمیآید. ممکن است برایتان سوءتفاهم شود یا عصبانی شوید. فراموش کردن این فرد ممکن است خیلی سخت باشد اما به این معنی نیست که نمی توانید فراموشش کرده و زندگیتان را پیش ببرید.
• همچنین درک کنید که فراموش کردن به این معنی نیست که دیگر نمیتوانید آن فرد را دوست داشته باشید. فقط به این معنی است که عشق شما به او تغییر کرده است. هنوز میتوانید او را ببینید، بهترین آرزوها را برایش داشته باشید و دعا کنید که خوشبخت شود. فراموش کردن به این معنی نیست که باید به طور کل نادیدهاش بگیرید؛ یعنی باید بیشتر به فکر خودتان باشید.
• به خودتان باور داشته باشید. شما چیزهای زیادی دارید. عشق یعنی فهمیدن بیشتر درمورد خودتان از طریق دیگران. با تجربه عشقهای بیشتر، اطلاعات بیشتری درمورد خودتان به دست میآورید. اگر خودتان، خودتان را باور نداشته باشید، عشق بعدیتان چطور میتواند باورتان کند؟
۲. درک کنید که آدمهای دیگری هم هستند–فقط شما نمیبینید. احتمالاً خیلی زیاد این فرد را دوست داشتهاید که شما را به نقطهای رسانده است که هیچ کس دیگری را در دنیا به جز او نمیبینید. فراموش کردن سختترین قسمت کار است و ممکن است زمان زیادی طول بکشد اما زندگی کوتاهتر از آن است که بخواهید آن را هدر دهید.
• همه ما دوست داریم در دنیای افسانه ای زندگی کنیم که در آن همه چیز دقیقاً طبق برنامهمان پیش میرود و هیچ سختی و مشکلی وجود ندارد، اما زندگی واقعی اینطور نیست. افراد زیادی هستد که قبل از این که با یک فرد خاص بمانند، در طول زندگیشان با آدمهای زیادی رابطه عاشقانه برقرار میکنند.
• سعی کنید خوشبین باشید. نیمه پر لیوان را ببینید. به جای اینکه فکر کنید، «من عشقم را از دست دادم»، فکر کنید «من الان مجردم!». به جای اینکه فکر کنید «کسی که خیلی وقت بود میشناختم را از دست دادم»، فکر کنید «حالا باید با آدمهای زیادی آشنا بشوم». خوشبین بودم کمکتان میکند زودتر فراموش کنید.
۳. بدانید که ممکن است شما بیشتر از مقداری که طرفمقابلتان دوستتان داشته، دوستش داشتهاید. این مورد شاید سخت باشد زیرا به احتمال زیاد طرف مقابل نمیدانسته است که شما چقدر عاشقش بودهاید. اما اشکالی ندارد. این به آن معنی نیست که شما فردی دوستداشتنی، جذاب یا فریبنده نیستید. فقط به این معنی است که فرصت دیگری برایتان هست که کسی را پیدا کنید که درست همان اندازه که شما دوستش دارید، دوستتان بدارد.
• اگر تصورتان این است که شما بیشتر از طرف مقابلتان او را دوست داشتهاید، از این بعنوان یک انگیزه استفاده کنید. فکر کنید: ترجیح میدهید با کسی باشید که کمتر از آن مقداری که دوستش دارید، دوستتان دارد یا به همان اندازه؟
• درگیر این ایده نشوید که «شاید کس بهتری را پیدا نکنم». نباید هیچوقت خودتان را اسیر کسی کنید که به دردتان نمیخورد. بیرون بروید، به استانداردهای خودتان باور داشته باشید و سعی کنید کسی که میخواهید را پیدا کنید.بهتر است مستقل و شاد باشید تا در رابطه با کسی که به فکرتان نیست.
۴. اگر احساستان را به کسی که عاشقش هستید گفتهاید و هیچ جوابی دریافت نکردهاید، درک کنید که هیچ دلیلی برای ادامه آن وجود ندارد. فراموش کردن به نفعتان است.
• با یک فرد بیطرف که چنین موقعیتی داشته است حرف بزنید. یکی از دوستان یا اعضای خانوادهتان. اگر مجبور شدید پیش مشاور هم بروید. درمیان گذاشتن فکر و احساستان با یک فرد بیطرف سبکترتان میکند و کمک میکند زودتر فراموش کنید.
• با درد به طرقی سازنده برخورد کنید. وانمود نکنید که غصهای ندارید. راههای فرار خلاقانهای پیدا کنید مثل هنر یا گفتگو تا دردتان را از طریق آن بیرون بریزید. سعی کنید بیشتر وقتها به آن فکر نکنید زیرا فکر کردن مداوم به آن بدترش میکند.
۵. تصمیم بگیرید میخواهید همچنان دوست بمانید یا نه. به خودتان بستگی دارد. خیلی سخت است که دوستی یک عشق قدیمی را با استقلال تازهتان در کنار هم داشته باشید. بیشتر افراد تصور میکنند آسانتر است که یک دوستی دور با فردمقابل نگه دارید اما تصمیم با خودتان است.
بخش دوم: برگرداندن استقلال شخصی
۱. به مسافرت بروید. لازم نیست یک سفر رویایی باشد. مهم این است که فقط مناظر تازه ببینید و چیزی شما را مشغول نگه دارد. افراد زیادی باور دارند که تغییر محل موقتی باعث میشود ذهنتان را پاک کنید و به وضعیت عادی برگردید.
• با محلیها معاشرت کنید. اگر قرار است همیشه خودتان تنها باشید چه فایدهای دارد که به محلی جدید بروید؟ با محلیها معاشرت کنید، به داستانهایشان گوش دهید و خوش بگذرانید.
• زمانهایی را به تنهایی بگذرانید. سعی کنید از استقلال کنونیتان شاد شوید. اگر نتوانید به تنهایی شاد باشید، چطور فردی که قرار است بعدها به زندگیتان بیاید میتواند با شما شاد شود؟
۲. به دوستان و خانواده تکیه کنید. دوستان و خانوادهتان در هر شرایطی در دسترس شما هستند – از آنها استفاده کنید! وقتی احساس ناراحتی میکنید، با اعضای خانواده وقت بیشتری را بگذرانید یا با دوستانتان قرار گذاشته و بیرون بروید. دوستان و خانوادهتان درست به همان اندازه یک شریک عاشقانه دوستتان دارند اما به طریقی متفاوت.
• برای اتفاقاتی که میافتد به نزدیکترین دوستتان پناه ببرید. اگر آمادگی شنیدن نصیحت دارید، از دوستتان بخواهید این کار را بکند. بهترین دوست شما از دیدی شما را میبیند که خودتان نمیتوانید و دیدگاهی واقعاً تازه به شما خواهد داد. دوست نزدیک شما هر کاری هم که نتواند بکند، فرصتی برای بیرون ریختن حرفهای دلتان در اختیار شما قرار میدهد و باعث میشود فکر کنید ارزشمندید.
۳. همه یادگاریهای رابطه قبلی را از دیدرس خود دور کنید. شاید خیلی جالب به نظر نرسد اما لازم و ضروری است. فراموش کردن یک عشق قبلی مستلزم این است که در آینده زندگی کنید نه گذشته. همه عکسها، یادداشتها، فیلمها، هدیهها و هر چیز دیگری که به او مربوط میشود را جمع کرده و در جایی دور از دسترس و دیدتان بگذارید. کار ناراحتکنندهای است اما روحیهتان را بهتر خواهد کرد.
• به خاطر داشته باشید که برداشتن و دور کردن به معنی از بین بردن نیست. ممکن است دوست داشته باشید که همه یادگاریهایتان را نگه دارید، درست همانطور که ممکن است نخواهید آن فرد را به طور کل فراموش کنید. شاید دلتان بخواهد وقتی به کل رابطه را پشت سر گذاشتید، نگاهی به آن یادگاریها بیندازید.
۴. همانطور که غصه میخورید، حتماً خودتان را خالی کنید. خیلیها تصمیم میگیرند همه احساساتشان را جایی بنویسند. وقتی حوصلهاش را داشتید، یک تکه کاغذ بردارید و افکارتان را روی آن یادداشت کنید. با این روش وقتی توانستید به خوبی رابطه را پشت سر بگذارید، با خواندن آن نوشتهها خواهید فهمید که چقدر قوی بودهاید که توانستید آن را فراموش کنید.
• چه حسی دارید؟ پنج سال پیش اگر در چنین موقعیتی میبودید چه حسی داشتید؟ پنج سال دیگر در چنین شرایطی چه حسی خواهید داشت؟ به این فکر کنید که آن رابطه چه معنا و مفهومی برایتان داشته است.
• فقط از طریق نوشتن نیست که میتوانید خودتان را تخلیه کنید. نقاشی، طراحی، رقص، ساخت و ساز و دویدن راههای عالی دیگری برای آن هستند. هر چه که باشد، باید از ته قلبتان باشد و چیزی که از آن به دست آید، فوقالعاده خواهد بود.
۵. از جسمتان خوب مراقبت کنید. به طور مرتب ورزش کنید. اگر آنقدر از بر هم خوردن عشقتان غصه میخورید که تصور میکنید به جسمتان آسیب میزند، حتماً با یک مشاور صحبت کنید.
۶. وقتی آماده بودید، دوباره در جستجوی عشق باشید. این فرایند ممکن است ماهها طول بکشد یک حتی یک سال. اگر هنوز آماده نیستید، خودتان را مجبور نکنید؛ نه برای خودتان و نه آن فرد جدید منصفانه نیست. بدانید که آدمهای زیاد دیگری هم هستند که اگر به آنها فرصت دهید، برایتان احترام و ارزش قائلند.
• خیلیها تصور میکنند که اگر وارد رابطههای سرسری شوند کمک میکند که زودتر فراموش کنند. اگر تصمیم به این کار گرفتید، حتماً این کار را به دلایل درست انجام دهید: اینکه مثلاً به دنبال محبت هستید، دیدن آدمهای جدید برایتان جالب است و … دقت کنید که برای جلب حسادت فرد قبلی هیچوقت وارد چنین رابطههایی نشوید چون ارزشش را ندارد.
• از اشتباهاتتان درس بگیرید. وقتی دنبال فرد جدیدی هستید که عشقتان را با او سهیم شوید، با انجام اشتباهات قبلی یک دلشکستگی دیگر را رقم نزنید. اشتباهات و تقصیراتتان در رابطه قبلی را پیدا کرده و سهی کنید دیگر آنها را تکرار نکنید.
• خودتان باشید. مهم نیست که با چه کسی آشنا شوید، فقط باید خودتان باشید. برای اینکه کسی دوستتان داشته باشد، باید خود واقعیتان را به او نشان دهید. آنها باید بپذیرند که اشتباهاتشان را بپذیرند، آنها را برای پارتنر جدیدشان عنوان کنند و بدانند که پارتنرشان هم آنها را قبول میکند.
نکات
• کسی که شما برایش فقط یک گزینه هستید را به اولویت زندگیتان تبدیل نکنید.
• وقتتان را برای کسی که با شما وقت نمیگذراند تلف نکنید.
• اگر احساس عصبانیت و افسردگی دارید، سعی نکنید انتقام بگیرید، فقط درمورد آن با یکی از دوستانتان حرف بزنید. هیچکس ارزش اینهمه ناراحتی و غصه شما را ندارد.
• یادتان باشد که بالاخره فراموشش خواهید کرد اما باید از کارهایی که شما را یاد او میاندازد دست بکشید. زندگی بسیار کوتاه است و نباید خودتان را نگران این کنید. تا میتوانید از آن استفاده کنید.
• اشکالی ندارد که بعد از آن احساس ناراحتی و تنهایی کنید، فقط مطمئن شوید که نگذارید خیلی اذیتتان کند. گاهیاوقات احساس ناراحتی و گریه باعث میشود حالتان بهتر شود.
• زمان بهترین دارو است.
• به جای اینکه بخواهید فردی خاص دوباره وارد زندگیتان شود، عشق و خوشبختی بخواهید.
• تلفنتان را عوض کنید تا مدام پیامهای قبلیتان را چک نکنید.
• فراموش کردن خیلی سخت است اما اصلاً دلیلی ندارد که بگذارید آسیب ببینید و یا با شما بدرفتاری شود. شما لایق بهترینها هستید!
- دسته : روانشناسی,,
- تاریخ ارسال : دو شنبه 15 مهر 1392
- بازدید : 515
هیپنوتیزم چیست؟
دكتر نيگل ر . وينتر معتقد است : هيپنوتيزم يك حالت ريلاكس شدن عميق شبيه خواب است ولي خواب نيست ، زيرا هوشياري بيمار كاهش نمي يابد .
در جاي ديگر دكتر ريچارد شروت ميگويد :هيپنوتيزم ايجاد نوعي تغيير حال و آگاهي از طريق تحريك سيستم عصبي سمپاتيك و پاراسمپاتيك است . تمام هيپنوتيزم ها ، ( خود هيپنوتيزم ) هستند .
دكتر رافايل رودز ميگويد : هيپنوتيزم راهي علمي براي كنترل روان آدمي است . چراغي است كه با كمك آن دسترسي و ديدار از پيچيده ترين و پوشيده ترين دالانها و انبارهاي دژ افكار بشري امكانپذير ميشود .
در حقيقت هيپنوتيزم شامل يك احساس تمركز شديد موضعي همراه با كاهش ميزان آگاهي نسبت به محيط واقعي اطراف است .
هيپنوتيزم بعنوان يك تكنيك درماني قانوني و مشروع از جانب انجمن پزشكي آمريكا و انجمن روانپزشكي آمريكا پذيرفته شده است .
تا كنون هيپنوتيزم در دانشگاههاي زيادي تدريس شده و ميشود ، من جمله دانشكده هاي دندانپزشكي تهران و مشهد و دانشكده مامايي شهيد بهشتي و تعدادي از دانشگاههاي معتبر آمريكا ، انگلستان ، كانادا و غيره
ذكر اين مطلب جالب است كه در دانشكده دندانپزشكي گلاسكو ليست انتظار جهت ملاقات هيپنوتراپيست تا دو سال بعد وقت ميدهد .
و حالا گذشته از تعاريف فوق الذكر جهت درك بهتر تئوريها و كاربردهاي علمي هيپنوتيزم نياز است يك سري اطلاعات زمينه اي و پايه اي در اين رابطه ذكر گردد.
تعريف ضمير ناخودآگاه :
براي شروع اين مبحث نياز به تعريف حالت ناخودآگاه داريم . تعريف اين حالت راحت نيست ، زيرا انبوهي از تعاريفي كه زمينه متافيزيكي و ماوراءالطبيعه اي دارند، در اين رابطه وجود دارند و عده اي از مردم اصرار دارند آنرا به نوعي با مفهوم ( روان ) يا ( روح ) مرتبط سازند و به آن ماهيتي غير مادي و ( شبح ) مانند بدهند . علي رغم اعتقاد ما به روح و روان ، موقع بحث درباره مفاهيم و مسائل مربوط به هيپنوتيزم ارتباط قائل شدن بين آنها كاري بي مورد است .
ضمير ناخودآگاه يا حالت نيمه روشن ذهني در دامنه بحثهاي هيپنوتيزم ، يك ماهيت و مفهوم مادي و عضوي دارد . انسان داراي مغز و نخاع شوكي است كه در داخل جمجمه و ستون مهره هاي قرار دارد ، ولي مجموعه سيستم عصبي بشر ، به دو قسمت مهم قابل تقسيم است : يكي سلسله اعصاب مركزي كه شامل مغز و نخاع است و اعمال ارادي بدن را تنظيم ميكند و ديگري سيستم اعصاب خودكار كه اعمال غير ارادي بدن را كنترل ميكند . اين سيستم شامل اعصاب سمپاتيك و پاراسمپاتيك هم ميشود .
بنابراين تعريف ما از ناخودآگاه ( در مقوله هيپنوتيزم ) به اين صورت است : به مجموعه اعمال عصبي و بيوشيميايي بدن كه در سطحي پايين تر از سطح آگاهي انسان عمل ميكند ضمير ناخودآگاه گفته ميشود
راه های ارتباط با ناخودآگاه
جهت درك رابطه بين ضمير آگاه و ناخودآگاه مثالي ملموس توسط دكتر ريچارد شروت ارائه گرديده ، به شرح زير :
ضمير آگاه و ضمير ناخودآگاه را به دو سر يك چوب تشبيه ميكنيم و تمام چوب همان ضمير انسان بصورت كامل است . تصور كنيد از اين چوب يك ( الاكلنگ ) بسازيم . در اين صورت هميشه يك قسمت آن بالا و قسمت ديگر آن پائين قرار ميگيرد و ممكن نيست هر دو قسمت بالا يا پائين باشند . در حالت هوشياري قسمت ضمير آگاه در بالا و به صورت فعال عمل ميكند و ضمير ناخودآگاه در پايين و در وضعيت غير فعال قرار دارد . در حالت هيپنوتيزم ، تا حدودي ضمير آگاه مهار شده و ضمير ناخودآگاه فعال ميگردد . يا به زبان ديگر ( الاكلنگ ) در وضع تعادل يا نزديك به تعادل قرار ميگيرد . در اين شرايط امكان ارتباط و تأثيرگذاري بر روي ضمير ناخودآگاه وجود دارد .
ضمير ناخودآگاه مثل كامپيوتر عمل ميكند و مانند آن هم برنامه ريزي ميشود . حافظه يا محتوي ضمير ناخودآگاه به چهار روش پر ميشود .
مسئله مهم اين است كه بدانيم همه افراد با ضمير ناخودآگاه سالم و بدون عيبي متولد ميشوند ، اگر فردي رفتاري زشت و افكاري نادرست دارد ، اين آن چيزي است كه در ضمير ناخودآگاه او وارد شده و ضمير ناخودآگاه در ضبط اين اعمال تقصير و يا عيبي نداشته و درست آنچه را كه قبلاً به او داده اند ، بعداً منعكس ميسازد. ضمير ناخودآگاه ما بصورت طوطي وار و با استدلال قياسي دقيقاً همانطوري كه برنامه ريزي شده عمل ميكند .
راههاي برنامه ريزي ضمير ناخودآگاه :
راه اول : برنامه ريزي دوران كودكي در حقيقت بچه هاي كوچك عملاً در يك شرايط و حالات هيپنوتيزمي قرار دارند ، آنها در يك حالت باصطلاح ( خواب هيپنوتيزمي ) و يا باصطلاح علمي (ترانس ) واقعي هستند .
از آنجا كه در بچه ها قوه استدلال و تفكر بصورت استقرايي هنوز شكل نگرفته ، نحوه تفكر و استدلال آنها قياسي و هيپنوتيزمي است ، لذا در دوران كودكي بسياري از مطالب از طريق تقليد يا تلقين در ذهن كودك وارد ميشود . بچه ها بصورت قياسي نه بصورت استقرايي فكر ميكنند و گاهي تا سنين بالاتر هم اين طرز تفكر در بعضي از افراد باقي ميماند.
توده عظيمي از ميليونها خاطرات در درون ما وجود دارد كه سرشار از تأثيرات مطبوع و نامطبوع است ، وقتي اين خاطرات علي الظاهر فراموش ميشوند ، عمالاً در باطن و در ناخودآگاه ما ثبت ميگردند . ما ميدانيم كه اين خاطرات قادرند آثاري در ذهن ناخودآگاه ما بجا گذارند .
اثر صحبت ها و رفتارهايي كه بچه ها در كوچكي مي شنوند يا مي بينند ، مشابه به تلقيناتي است كه در يك نوجوان يا فرد بالغ بصورت هيپنوتيزم القا ميگردد . متأسفانه در اغلب موارد ، اين حرفها تلقيناتي منفي و مخرب هستند :( تو هيچوقت آدم نميشي ، تو بچه احمقي هستي ، حتي يك دفعه شده كه تو حرف راست بزني ؟ تو بايد از كارهايت خجالت بكشي ، تو باعث خجالت و شرمندگي ما هستي ، تو در زندگي هيچي نميشوي ، هيچ كس تو را دوست ندارد و جملاتي از اين قبيل كه در ضمير ناخودآگاه بچه ضبط ميشوند و از آنجايي كه اين كودك معصوم قدرت قضاوت و ارزشيابي ندارد ، تمام آنها را بصورت دربست مي پذيرد و رفتار و حركات او بر اساس اين الگوهاي فكري و رفتاري تنظيم و بعد ارائه ميگردند .
اثرات جملات دلسرد كننده اي كه ارزش و اعتبار كودك را مورد ترديد قرار دهد،مثل ترمزي است كه سالهاي بعد جلوي پيشرفت او را ميگيرد .
در حقيقت با اين حرفها در ذهن بچه براي شكستهاي بعدي در زندگي برنامه ريزي شده است . اگر ذهن بچه ها با تلقين ها و تشويق هاي خوب و سازنده پرنشود ، وقتي بزرگ شد ، شانسي براي پيشرفت نخواهد داشت .به هر حال 5 الي 6 سال اوليه زندگي بچه ها بسيار حساس و سرنوشت ساز است و در حقيقت بنيان و اساس شخصيت و آينده آنها در اين مدت برنامه ريزي ميگردد.
راه دوم: ضربه هاي روحي و جسمي
غالباً در افراد بالغ ضمير ناخودآگاه از اين طريق برنامه
ريزي ميشود. در افكار و رفتار افراد بزرگ علائم و آثاري هويدا ميشود كه ميتوان آنها را با حادثهاي كه در گذشته اتفاق افتاده، مرتبط دانست. آثار ضربهها و شكستهاي روحي تا پايان عمر ممكن است از خاطر ما پاك نشوند و درسي كه از اين حوادث دردناك گرفتهايم، هيچگاه فراموش نميشود. در شرايطي كه فرد تحت تأثير يك حادثه بزرگ قرار ميگيرد، تا حدودي حالت بيهوشي به وي دست ميدهد كه متناسب با ابعاد حادثه است. در اين شرايط دريچة ضمير ناخودآگاه وي بر روي تلقينات مثبت و منفي باز است.
حالت ديگري كه در آن تلقين پذيري انسان شديد ميشود زماني است كه فرد بصورت شديدي ترسيده باشد. در حوادث بزرگ مثل مرگ ناگهاني بزرگتر يك خانواده، افراد در اوج نااميدي و وحشت اين حالت تلقينپذيري شديد را خواهند داشت. پس بصورت كلي ميتوان گفت: در زماني كه فردي تحت تأثير يك احساس شديد عاطفي قرار ميگيرد، نوعي حالت بيهوشي به وي دست ميدهد و ذهن او را در شرايطي قرار ميدهد كه حوادث طبيعي، مانند تلقينات به وي دست ميدهد و ذهن او را در شرايطي قرار ميدهد كه حوادث طبيعي، مانند تلقينات يك هيپنوتيزور عمل كرده و بشكل برنامهريزي شدهاي در ضمير ناخودآگاه وي مستقر ميشود
راه سوم: تلقين به نفس
مؤثرترين راه تلقين به نفس اين است كه بصورتي عادي دربارة آن موضوع مورد نظر فكر كنيم. عدهاي تصور ميكنند. تلقين به نفس آن است كه تعدادي جملات مثبت و با روح را روي كارتهايي بنويسند و روزي چند بار از روي ميل بخوانند. البته اين راه خوبي است و مؤثر واقع خواهد شد ولي راه اساسي و اصلي، فكر كردن بصورتي مثبت و سازنده دربارة مساله مورد نظر است.
در شرايطي كه فرد به موضوع مورد نظر براي تلقين به نفس فكر ميكند، در حقيقت با خودش حرف ميزند، انسان نميتواند بشكلي فكر كند كه با خودش حرف نزند.
مهمترين و مؤثرترين راه تلقين به نفس خواندن چند جملة خوب و سازنده يا تكرار آن با صداي بلند نيست، بلكه فكر كردن دربارة آن است، بنابراين شخصي كه مايل است در زمينهاي پيشرفت يا تغيير كند، بايد دربارة آن موضوع بيشتر و بيشتر فكر كند و براي اثبات و يا قبول آن دلايل قانع كنندهاي بياورد. جهت مسير زندگي انسان در روزهاي آينده با نوع افكار وي در امروز مشخص و برنامهريزي ميشود.
راه چهارم: هيپنوتيـزم
هيپنوتيزم ميتواند تمام آن چيزهايي را كه سه راه قبلي ميتوانستند بوجود بياورند، به تنهايي ايجاد كند. در جريان هيپنوتيزم با ايجاد درجاتي از بيهوشي و بيارادگي در ضمير آگاه، امكان دسترسي مستقيم به ضمير ناخودآگاه فراهم ميشود. در اين زمينه امكانات با ارزشي در دسترس است، زير ميتوان قبلاً زمان، مكان و هدف را به دلخواه و بدقت تهيه و تدارك ديد و مشخص كرد.
حالت هيپنوتيزمي يك جريان يا پديدة مصنوعي و غير عادي نيست و در حقيقت همة ما در مدت شبانه روز لااقل دوبار حالت هيپنوتيزمي را تجربه ميكنيم!
انسان وقتي شبها به بستر ميرود، پس از مدتي يكدفعه از حالت بيداري به خواب نميرود، بلكه اين پديده بصورتي تدريجي و مرحله به مرحله صورت ميگيرد. عين اين پديده در موقع بيدار شدن در صبحگاه هم اتفاق ميافتد يعني ابتدا قدرت شنوايي بيدار ميشود و بعد چشمها باز ميشود. هيپنوتيزم نوعي خواب گذرا است بين حالت كسب قدرت شنوايي و پيدايش قدرت بينايي قرار ميگيرد. در اين مرحله، ضمير آگاه فرد تا حدودي دچار بيهوشي شده و در يك حالت آگاهي كامل قرار ندارد و از طرف ديگر به ظاهر خوابيده ولي در حالت خواب هم نيست.
اين درست است كه برخي از مشخصات ظاهري هيپنوتيزم مشابه خواب است و براي ايجاد آن در جريان تلقينات اوليه از لغت خواب استفاده ميشود، ولي تفاوتهاي زيادي اين دو پدپده را از يكديگر متمايز ميكند. بطور واضح فرد خوابيده قادر به تكلم نيست، در حاليكه در شرايط هيپنوتيزمي ارتباط كلامي بخوبي برقرار است و سوژه نسبت به تلقينات ارائه شده عكس العمل مناسب نشان ميدهد. اين تفاوتها بخوبي توسط آزمونهاي علمي و مشاهدات عيني نشان داده شدهاند. در جريان هيپنوتيزم واكنشهاي عصبي مانند حالت بيداري و بدون تغيير باقي ميماند (مگر اينكه براي ايجاد تغييراتي در آنها تلقيني شده باشد). در حاليكه اين واكنشها در جريان خواب تا حد قابل ملاحظهاي كاهش مييابند.
منابع
سایت روانشناسی خانم ساعدی
saharsaedi.ir
تعداد صفحات : 1
صفحه قبل 1 صفحه بعد |