- دسته : روانشناسی,,
- تاریخ ارسال : دو شنبه 15 مهر 1392
- بازدید : 516
هیپنوتیزم چیست؟
دكتر نيگل ر . وينتر معتقد است : هيپنوتيزم يك حالت ريلاكس شدن عميق شبيه خواب است ولي خواب نيست ، زيرا هوشياري بيمار كاهش نمي يابد .
در جاي ديگر دكتر ريچارد شروت ميگويد :هيپنوتيزم ايجاد نوعي تغيير حال و آگاهي از طريق تحريك سيستم عصبي سمپاتيك و پاراسمپاتيك است . تمام هيپنوتيزم ها ، ( خود هيپنوتيزم ) هستند .
دكتر رافايل رودز ميگويد : هيپنوتيزم راهي علمي براي كنترل روان آدمي است . چراغي است كه با كمك آن دسترسي و ديدار از پيچيده ترين و پوشيده ترين دالانها و انبارهاي دژ افكار بشري امكانپذير ميشود .
در حقيقت هيپنوتيزم شامل يك احساس تمركز شديد موضعي همراه با كاهش ميزان آگاهي نسبت به محيط واقعي اطراف است .
هيپنوتيزم بعنوان يك تكنيك درماني قانوني و مشروع از جانب انجمن پزشكي آمريكا و انجمن روانپزشكي آمريكا پذيرفته شده است .
تا كنون هيپنوتيزم در دانشگاههاي زيادي تدريس شده و ميشود ، من جمله دانشكده هاي دندانپزشكي تهران و مشهد و دانشكده مامايي شهيد بهشتي و تعدادي از دانشگاههاي معتبر آمريكا ، انگلستان ، كانادا و غيره
ذكر اين مطلب جالب است كه در دانشكده دندانپزشكي گلاسكو ليست انتظار جهت ملاقات هيپنوتراپيست تا دو سال بعد وقت ميدهد .
و حالا گذشته از تعاريف فوق الذكر جهت درك بهتر تئوريها و كاربردهاي علمي هيپنوتيزم نياز است يك سري اطلاعات زمينه اي و پايه اي در اين رابطه ذكر گردد.
تعريف ضمير ناخودآگاه :
براي شروع اين مبحث نياز به تعريف حالت ناخودآگاه داريم . تعريف اين حالت راحت نيست ، زيرا انبوهي از تعاريفي كه زمينه متافيزيكي و ماوراءالطبيعه اي دارند، در اين رابطه وجود دارند و عده اي از مردم اصرار دارند آنرا به نوعي با مفهوم ( روان ) يا ( روح ) مرتبط سازند و به آن ماهيتي غير مادي و ( شبح ) مانند بدهند . علي رغم اعتقاد ما به روح و روان ، موقع بحث درباره مفاهيم و مسائل مربوط به هيپنوتيزم ارتباط قائل شدن بين آنها كاري بي مورد است .
ضمير ناخودآگاه يا حالت نيمه روشن ذهني در دامنه بحثهاي هيپنوتيزم ، يك ماهيت و مفهوم مادي و عضوي دارد . انسان داراي مغز و نخاع شوكي است كه در داخل جمجمه و ستون مهره هاي قرار دارد ، ولي مجموعه سيستم عصبي بشر ، به دو قسمت مهم قابل تقسيم است : يكي سلسله اعصاب مركزي كه شامل مغز و نخاع است و اعمال ارادي بدن را تنظيم ميكند و ديگري سيستم اعصاب خودكار كه اعمال غير ارادي بدن را كنترل ميكند . اين سيستم شامل اعصاب سمپاتيك و پاراسمپاتيك هم ميشود .
بنابراين تعريف ما از ناخودآگاه ( در مقوله هيپنوتيزم ) به اين صورت است : به مجموعه اعمال عصبي و بيوشيميايي بدن كه در سطحي پايين تر از سطح آگاهي انسان عمل ميكند ضمير ناخودآگاه گفته ميشود
راه های ارتباط با ناخودآگاه
جهت درك رابطه بين ضمير آگاه و ناخودآگاه مثالي ملموس توسط دكتر ريچارد شروت ارائه گرديده ، به شرح زير :
ضمير آگاه و ضمير ناخودآگاه را به دو سر يك چوب تشبيه ميكنيم و تمام چوب همان ضمير انسان بصورت كامل است . تصور كنيد از اين چوب يك ( الاكلنگ ) بسازيم . در اين صورت هميشه يك قسمت آن بالا و قسمت ديگر آن پائين قرار ميگيرد و ممكن نيست هر دو قسمت بالا يا پائين باشند . در حالت هوشياري قسمت ضمير آگاه در بالا و به صورت فعال عمل ميكند و ضمير ناخودآگاه در پايين و در وضعيت غير فعال قرار دارد . در حالت هيپنوتيزم ، تا حدودي ضمير آگاه مهار شده و ضمير ناخودآگاه فعال ميگردد . يا به زبان ديگر ( الاكلنگ ) در وضع تعادل يا نزديك به تعادل قرار ميگيرد . در اين شرايط امكان ارتباط و تأثيرگذاري بر روي ضمير ناخودآگاه وجود دارد .
ضمير ناخودآگاه مثل كامپيوتر عمل ميكند و مانند آن هم برنامه ريزي ميشود . حافظه يا محتوي ضمير ناخودآگاه به چهار روش پر ميشود .
مسئله مهم اين است كه بدانيم همه افراد با ضمير ناخودآگاه سالم و بدون عيبي متولد ميشوند ، اگر فردي رفتاري زشت و افكاري نادرست دارد ، اين آن چيزي است كه در ضمير ناخودآگاه او وارد شده و ضمير ناخودآگاه در ضبط اين اعمال تقصير و يا عيبي نداشته و درست آنچه را كه قبلاً به او داده اند ، بعداً منعكس ميسازد. ضمير ناخودآگاه ما بصورت طوطي وار و با استدلال قياسي دقيقاً همانطوري كه برنامه ريزي شده عمل ميكند .
راههاي برنامه ريزي ضمير ناخودآگاه :
راه اول : برنامه ريزي دوران كودكي در حقيقت بچه هاي كوچك عملاً در يك شرايط و حالات هيپنوتيزمي قرار دارند ، آنها در يك حالت باصطلاح ( خواب هيپنوتيزمي ) و يا باصطلاح علمي (ترانس ) واقعي هستند .
از آنجا كه در بچه ها قوه استدلال و تفكر بصورت استقرايي هنوز شكل نگرفته ، نحوه تفكر و استدلال آنها قياسي و هيپنوتيزمي است ، لذا در دوران كودكي بسياري از مطالب از طريق تقليد يا تلقين در ذهن كودك وارد ميشود . بچه ها بصورت قياسي نه بصورت استقرايي فكر ميكنند و گاهي تا سنين بالاتر هم اين طرز تفكر در بعضي از افراد باقي ميماند.
توده عظيمي از ميليونها خاطرات در درون ما وجود دارد كه سرشار از تأثيرات مطبوع و نامطبوع است ، وقتي اين خاطرات علي الظاهر فراموش ميشوند ، عمالاً در باطن و در ناخودآگاه ما ثبت ميگردند . ما ميدانيم كه اين خاطرات قادرند آثاري در ذهن ناخودآگاه ما بجا گذارند .
اثر صحبت ها و رفتارهايي كه بچه ها در كوچكي مي شنوند يا مي بينند ، مشابه به تلقيناتي است كه در يك نوجوان يا فرد بالغ بصورت هيپنوتيزم القا ميگردد . متأسفانه در اغلب موارد ، اين حرفها تلقيناتي منفي و مخرب هستند :( تو هيچوقت آدم نميشي ، تو بچه احمقي هستي ، حتي يك دفعه شده كه تو حرف راست بزني ؟ تو بايد از كارهايت خجالت بكشي ، تو باعث خجالت و شرمندگي ما هستي ، تو در زندگي هيچي نميشوي ، هيچ كس تو را دوست ندارد و جملاتي از اين قبيل كه در ضمير ناخودآگاه بچه ضبط ميشوند و از آنجايي كه اين كودك معصوم قدرت قضاوت و ارزشيابي ندارد ، تمام آنها را بصورت دربست مي پذيرد و رفتار و حركات او بر اساس اين الگوهاي فكري و رفتاري تنظيم و بعد ارائه ميگردند .
اثرات جملات دلسرد كننده اي كه ارزش و اعتبار كودك را مورد ترديد قرار دهد،مثل ترمزي است كه سالهاي بعد جلوي پيشرفت او را ميگيرد .
در حقيقت با اين حرفها در ذهن بچه براي شكستهاي بعدي در زندگي برنامه ريزي شده است . اگر ذهن بچه ها با تلقين ها و تشويق هاي خوب و سازنده پرنشود ، وقتي بزرگ شد ، شانسي براي پيشرفت نخواهد داشت .به هر حال 5 الي 6 سال اوليه زندگي بچه ها بسيار حساس و سرنوشت ساز است و در حقيقت بنيان و اساس شخصيت و آينده آنها در اين مدت برنامه ريزي ميگردد.
راه دوم: ضربه هاي روحي و جسمي
غالباً در افراد بالغ ضمير ناخودآگاه از اين طريق برنامه
ريزي ميشود. در افكار و رفتار افراد بزرگ علائم و آثاري هويدا ميشود كه ميتوان آنها را با حادثهاي كه در گذشته اتفاق افتاده، مرتبط دانست. آثار ضربهها و شكستهاي روحي تا پايان عمر ممكن است از خاطر ما پاك نشوند و درسي كه از اين حوادث دردناك گرفتهايم، هيچگاه فراموش نميشود. در شرايطي كه فرد تحت تأثير يك حادثه بزرگ قرار ميگيرد، تا حدودي حالت بيهوشي به وي دست ميدهد كه متناسب با ابعاد حادثه است. در اين شرايط دريچة ضمير ناخودآگاه وي بر روي تلقينات مثبت و منفي باز است.
حالت ديگري كه در آن تلقين پذيري انسان شديد ميشود زماني است كه فرد بصورت شديدي ترسيده باشد. در حوادث بزرگ مثل مرگ ناگهاني بزرگتر يك خانواده، افراد در اوج نااميدي و وحشت اين حالت تلقينپذيري شديد را خواهند داشت. پس بصورت كلي ميتوان گفت: در زماني كه فردي تحت تأثير يك احساس شديد عاطفي قرار ميگيرد، نوعي حالت بيهوشي به وي دست ميدهد و ذهن او را در شرايطي قرار ميدهد كه حوادث طبيعي، مانند تلقينات به وي دست ميدهد و ذهن او را در شرايطي قرار ميدهد كه حوادث طبيعي، مانند تلقينات يك هيپنوتيزور عمل كرده و بشكل برنامهريزي شدهاي در ضمير ناخودآگاه وي مستقر ميشود
راه سوم: تلقين به نفس
مؤثرترين راه تلقين به نفس اين است كه بصورتي عادي دربارة آن موضوع مورد نظر فكر كنيم. عدهاي تصور ميكنند. تلقين به نفس آن است كه تعدادي جملات مثبت و با روح را روي كارتهايي بنويسند و روزي چند بار از روي ميل بخوانند. البته اين راه خوبي است و مؤثر واقع خواهد شد ولي راه اساسي و اصلي، فكر كردن بصورتي مثبت و سازنده دربارة مساله مورد نظر است.
در شرايطي كه فرد به موضوع مورد نظر براي تلقين به نفس فكر ميكند، در حقيقت با خودش حرف ميزند، انسان نميتواند بشكلي فكر كند كه با خودش حرف نزند.
مهمترين و مؤثرترين راه تلقين به نفس خواندن چند جملة خوب و سازنده يا تكرار آن با صداي بلند نيست، بلكه فكر كردن دربارة آن است، بنابراين شخصي كه مايل است در زمينهاي پيشرفت يا تغيير كند، بايد دربارة آن موضوع بيشتر و بيشتر فكر كند و براي اثبات و يا قبول آن دلايل قانع كنندهاي بياورد. جهت مسير زندگي انسان در روزهاي آينده با نوع افكار وي در امروز مشخص و برنامهريزي ميشود.
راه چهارم: هيپنوتيـزم
هيپنوتيزم ميتواند تمام آن چيزهايي را كه سه راه قبلي ميتوانستند بوجود بياورند، به تنهايي ايجاد كند. در جريان هيپنوتيزم با ايجاد درجاتي از بيهوشي و بيارادگي در ضمير آگاه، امكان دسترسي مستقيم به ضمير ناخودآگاه فراهم ميشود. در اين زمينه امكانات با ارزشي در دسترس است، زير ميتوان قبلاً زمان، مكان و هدف را به دلخواه و بدقت تهيه و تدارك ديد و مشخص كرد.
حالت هيپنوتيزمي يك جريان يا پديدة مصنوعي و غير عادي نيست و در حقيقت همة ما در مدت شبانه روز لااقل دوبار حالت هيپنوتيزمي را تجربه ميكنيم!
انسان وقتي شبها به بستر ميرود، پس از مدتي يكدفعه از حالت بيداري به خواب نميرود، بلكه اين پديده بصورتي تدريجي و مرحله به مرحله صورت ميگيرد. عين اين پديده در موقع بيدار شدن در صبحگاه هم اتفاق ميافتد يعني ابتدا قدرت شنوايي بيدار ميشود و بعد چشمها باز ميشود. هيپنوتيزم نوعي خواب گذرا است بين حالت كسب قدرت شنوايي و پيدايش قدرت بينايي قرار ميگيرد. در اين مرحله، ضمير آگاه فرد تا حدودي دچار بيهوشي شده و در يك حالت آگاهي كامل قرار ندارد و از طرف ديگر به ظاهر خوابيده ولي در حالت خواب هم نيست.
اين درست است كه برخي از مشخصات ظاهري هيپنوتيزم مشابه خواب است و براي ايجاد آن در جريان تلقينات اوليه از لغت خواب استفاده ميشود، ولي تفاوتهاي زيادي اين دو پدپده را از يكديگر متمايز ميكند. بطور واضح فرد خوابيده قادر به تكلم نيست، در حاليكه در شرايط هيپنوتيزمي ارتباط كلامي بخوبي برقرار است و سوژه نسبت به تلقينات ارائه شده عكس العمل مناسب نشان ميدهد. اين تفاوتها بخوبي توسط آزمونهاي علمي و مشاهدات عيني نشان داده شدهاند. در جريان هيپنوتيزم واكنشهاي عصبي مانند حالت بيداري و بدون تغيير باقي ميماند (مگر اينكه براي ايجاد تغييراتي در آنها تلقيني شده باشد). در حاليكه اين واكنشها در جريان خواب تا حد قابل ملاحظهاي كاهش مييابند.
منابع
سایت روانشناسی خانم ساعدی
saharsaedi.ir